ظهور اینترنت اشیا و مقوله دیجیتالیزاسیون در صنایع مختلف موجب تحول عظیمی در استفاده از داده ها برای تحلیل خط مشی ها شده است. امروزه به لطف شبکه های دسترسی محلی و همچنین شبکه های داده های ابری ، دسترسی به هر داده ای (البته تقریبا ) امری دقیق و ممکن شده است و برای این دسترسی ها و جمع آوری داده های مختلف و ساختاربندی آنها (تجمیع و گزارش گیری ) ابزارهای پیشرفته ای هم ایجاد شده است. شاید یکی از قوی ترین نمونه های عمومی آن دسترسی ها ، موتور جستجوی Google باشد. که مقدار عظیم و عجیبی از داده ها را در اختیار کاربران می گذارد اما همچنان فقدان اطلاعات مهم و طبقه بندی شده برای تصمیم گیری عمومی ، جز ناکارآمدی این سیستم های عمومی محسوب شود.

نفوذ و همه گیری فن آوری اطلاعات و ارتباطات در جوامع امروز بشری ، بی شک قدرت این فن آوری را به نسبت سایر فن آوری ها به رخ می کشد قدرتی که مسبب تحولی عظیم در انواع برنامه ها و خدمات اجتماعی شده و تاثیر و توسعه پایدار آنها تقریبا در تمامی اجزاء زندگی مدرن امروزی دیده می شود و در بسیاری از موارد ، اقتصادهای ملی جدید (اقتصاد دیجیتال) را هم شامل می شود.(Raaf,2017) از این جا می توان به اهمیت جمع آوری منابع داده ای به عنوان ابزار خط مشی گذاری با هدف مدل سازی های جدید در عصر حکمرانی دیجیتال پی برد.

فن آوری های نوظهور صنعت ICT با هدف مشارکت هر چه بیشتر مردم طراحی می شوند و اجازه دسترسی گسترده ای در فرآیندهای تصمیم گیری و مدل سازی خط مشی ها را به شهروندان خواهند داد. هر چند که امروزه برخی از آن فن آوری ها به مرحله ورود به بازار و تجاری سازی رسیده اند اما به دلیل در ابتدای راه بودن ، هنوز تعامل شهروندان با برنامه های کاربردی طراحی شده بسیار کم است. بنابراین جا دارد در کنار این توسعه سریع ، بینش جامعی سمت شهروندان برای بهبود بخشیدن به فرایند مشارکت های الکترونیکی هم ایجاد شود.(Robert,2017) 

توسعه سیستم های اطلاعاتی و حکمرانی دیجیتال نیازمند مقدار زیادی منابع راهبردی و مالی است که کشورهای در حال توسعه معمولا فاقد آن سرفصل های هزینه ای هستند اما در مواجهه با چنین چالش هایی، برخی کشورها از کمک های بین المللی خوبی بهره مند شده اند. لذا فهم اینکه چنین کمک هایی چگونه و چه ارتباطی بین توسعه ملی اطلاعات ، استراتژی های کلان و توسعه ی حکمرانی دیجیتال ایجاد می کند بسیار مهم ، نو اندیشانه و هوشمندانه است. ICT  و راهبردهای های ملی حکمرانی دیجیتال ، اولین گام در جهت اصلاحات دراز مدتی است که در آن مشارکت های بین المللی نقش بسیار مهمی دارند، اما موضوع مهم تر، توانایی کشورها در یاد گیری چگونگی ارزیابی پیشرفت های آنها می باشد و پس از آن کشورها بایستی یاد بگیرند که چگونه به سمت پایداری و استقلال از کمک های بین المللی ای حرکت کنند که این امر هنوز در ساختارهای اداره امور مملکت داری آنها نهادینه نشده است. (Endrit,2012) 

با وجود توسعه سیستم های الکترونیکی و تولید انبوه داده ها ، یکی از چالش های عملی در استفاده از کلان داده ها در خط مشی گذاری عمومی که به موجب آن ممکن است شواهدی برای خط مشی گذاری ها (خط مشی گذاری مبتنی بر شواهد) داشته باشیم ، این است که احتمالا باز قادر به تصمیم گیری درست نباشیم چرا که علی رغم ظهور کلان داده ها ، همچنان ضرورت و درک مفاهیم آماری توسط تحلیل گران ، محققان ، اندیشمندان و خط مشی گذاران بسیار کم اهمیت است. (Jason.2017) و دلیل آن هم این است که فرایند تجزیه و تحلیل شواهد برای تولید داده هایی که خط مشی گذاران لازم دارند صرفا ابزاری است برای فهم مفاهیم آماری و درک محدودیت های نتیجه گیری پژوهش های آنها است تا ابزارهای خط مشی گذاری که رسمی و عملیاتی شده باشند.

امروزه فن آوری اطلاعات و ارتباطات فراگیر (ICT) با وجود تنوع و پراکندگی درهم آمیختگی وسیعی ، آن هم به صورت جهانی در بین کشورها بوجود آورده است از این رو خیلی از کشورها فن آوری اطلاعات و ارتباطات را یک پیشران (درایور) کلیدی می دانند، واکنش های شرکت ها و کشورها به این تحولات در حوزه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی چه در سطح سازمان و چه جامعه بیان گر رقابت و ترسیم چشم انداز های مختلف صنعتی آنها است ( مارتین کنی و همکاران ، 2011 ) همچنین همین روند سبب شده است که در سایر صنایع هم ارزش های فزاینده ای ایجاد شود.در این راستا و با توجه به تفکر اقتصادی نوین (اقتصاد دیجیتال) و خط مشی های عمومی بایستی شرایط اتخاذ تصمیم هایی جدید برای بازارهای نوین و متناسب آنها "قوانین بازی" لازم هم ایجاد شود.( علی یرکو ، 2011 ). اما نکته جا افتاده این است که در حوزه ICT، استانداردهای فنی، تخصیص منابع و قدرت نفوذ آنها در بازار ، درگیر انواع مختلفی از رفت و برگشت ها بین فرآیندهای دولتی های موجود و نوآوری ها شده است لذا و از این رو مسئله ویژه ، ایجاد سیاست های جایگزینی است که راه های ماتریسی و خط مشی گذاری های سیستماتیک را در سطح ملی ایجاد کند. ( آینجرنز ، 2007 )